Web Analytics Made Easy - Statcounter

اواسط سال 95 رسیدگی به پرونده یک اسیدپاشی در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت.در این حادثه دو زن جوان به نام های الهام و فاطمه بر اثر اسیدسوختگی در بیمارستان بستری شده بودند.

فاطمه در تحقیقات اولیه به پلیس گفت که الهام عامل اسیدپاشی است.او در تعریف جزئیات ماجرا گفته بود:«روز حادثه در خانه برادرم خواب بودم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عروسمان با اصرار از من خواسته بود به خانه شان بروم و در کنار فرزند بزرگش بمانم تا فرزند کوچکش را برای تزریق واکسن به درمانگاه ببرد.صبح زود بعد از اینکه برادرم به محل کارش رفت،در خواب و بیداری صدای پای الهام را در خانه می شنیدم و گمان می کردم که در حال آماده شدن است.اما یکدفعه یک نفر که صورتش را پوشانده بود بالا سرم آمد و با یک شال اقدام به خفه کردن من کرد.من تقلا کردم و خودم را از دست او نجات دادم.یکدفعه چشمم به چشم هایش افتاد و متوجه شدم او الهام است که صورتش را پوشانده بود.داد و بیداد کردم و او می گفت که ساکت باشم.وقتی صحبت کرد از صدایش مطمئن شدم که الهام است.یکدفعه صورتم سوخت و دیگر نمی توانستم چشمم را باز کنم.به سمت راه پله ها دویدم و از همسایه ها کمک خواستم.چند دقیقه بعد صدای جیغ زدن الهام آمد و ظاهرا او روی پای خودش هم اسید ریخته بود تا با صحنه سازی خودش را بی گناه نشان دهد.»

الهام و فاطمه حدود ده روز در بیمارستان بودند تا اینکه با توجه به اوله موجود الهام به عنوان مظنون اصلی اسیدپاشی بازداشت شد.او هرگز اتهام اسیدپاشی را نپذیرفت اما با توجه به شهادت شخص قربانی و شواهد دیگر مبنی بر اینکه قفل در آپارتمان سالم بود و کسی وارد خانه نشده بود؛همچنین بررسی دوربین های مدار بسته که ورود شخص ناشناس به خانه را نشان نمی داد،وی متهم شناخته شد.الهام حتی در دادگاه هم اتهام خود را نپذیرفت اما دادگاه با استناد به مدارک و ادله موجود در پرونده او را محکوم به پرداخت دیه و تحمل حبس کرد.

قربانی اسیدپاشی در مورد انگیزه خواهرشوهرش از این جنایت گفته بود:«من و الهام با هم ارتباط خوبی داشتیم.مدتی بود من نامزد کرده بودم و به رویاهایم فکر می کردم.اینکه الهام این بلا را سرم آورد هیچ دلیلی جز حسادت نداشت.او به ارتباط من با خانواده نامزدم و هدیه هایی که برای من می آوردند حسادت می کرد.اما این کارش آینده من را خراب کرد و ارتباطم با نامزدم هم بر هم خورد.»

به این ترتیب الهام در دادگاه محاکمه شد و با اینکه در هیچ یک از مراحل رسیدگی به پرونده اتهام خود را نپذیرفته بود اما قضات داگاه با تکیه به ادله و مدارک موجود در پرونده او را محکوم به تحمل 10 سال حبس و پرداخت 700 میلیون دیه کرد.

متهم دادخواست اعسار در پرداخت دیه داد و برای همین پرونده بار دیگر برای رسیدگی به دادخواست اعسار متهم به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران رفت.

فریادهای قربانی اسیدپاشی در دادگاه

روز گذشته الهام و فاطمه بعد از مدت ها بار دیگر در دادگاه با هم روبرو شدند.در ابتدای جلسه رسیدگی الهام خطاب به قاضی زالی گفت:«آقای قاضی من هنوز هم به شما می گویم که بی گناهم.هیچ پولی برای پرداخت ندارم و همین لباسی هم که با آن به دادگاه آمده ام متعلق به مددجویان زندان است.»

در همین حال فاطمه با ماسک و عینک دودی تیره در حالی در دادگاه حضور داشت که صورتش را کاملا پوشانده بود.وکیل او خطاب به دادگاه گفت که چشم چپ موکل من آسیب شدیدی دیده است و او تقاضای قصاص چپ متهم را دارد.

که قاضی در پاسخ به وکیل گفت این جلسه صرفا برای رسیدگی به موضوع دیه تشکیل شده است.

قضات دادگاه بعد از شنیدن اظهارات متهم ختم جلسه رسیدگی را اعلام کردند.

در همان حال که فاطمه منتظر امضا کردن برگه های صورت جلسه بود،الهام سمت او آمد و بازویش را گرفت و گفت:«فاطمه جان لااقل کاری کن بتوانم فرزندانم را ببینم.»

فاطمه با دیدن متهم پرونده اش به شدت منقلب شد و از ناراحتی بر خود می لرزید.او با گریه فریاد زد به من دست نزن!

بعد در حالی که اشک می ریخت و متهم جلوی پایش زانو زده بود،یکدفعه ماسک و عینکش را هم زمان برداشت و گفت:«نگاه کن چه بلایی سرم آوردی.زندگی ام را نابود کردی.تو یک جنایتکاری و لیاقت مادری نداری.»

افراد حاضر در دادگاه با دیدن چهره فاطمه به شدت متاثر شدند و ماموران متهم را از دادگاه بیرون بردند.

رسیدگی به پرونده دیه فاطمه در دادگاه در جریان است.

رکنا

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۴۳۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دام سیاه مرد رمال برای ۵ زن

آذر سال ۱۴۰۲ زن جوانی به نام نسرین با مراجعه به پلیس آگاهی از مردی رمال شکایت کرد و اظهار داشت وی او را مورد آزار و اذیت و تعرض قرار داده است.

این زن در تشریح ماجرا به مأموران گفت: از ۴ سال قبل به یک بیماری مبتلا شدم و به پزشکان متعددی مراجعه کردم، اما نه تنها بیماری‌ام درمان نشد بلکه قدرت عضلاتم را هم از دست دادم. به صورت عادی نمی‌توانستم راه بروم تا اینکه چند ماه قبل به واسطه یکی از دوستانم با مرد رمالی به نام سعید آشنا شدم.

وی ادامه داد: او ادعا می‌کرد که ظرف چند جلسه و با یک نسخه جادویی می‌تواند بیماری‌ام را درمان کند. اظهارات این مرد دوباره من را امیدوار کرد و به خانه سعید در جنوب تهران رفتم. پس از چند جلسه او گفت برای درمان کامل باید به من انرژی بدهد و با حرف‌هایش فریبم داد و در نهایت هم من را مورد آزار و اذیت قرار داد. حالا هم من از او شکایت دارم.

در حالی که مأموران در حال تحقیق از متهم بودند، دومین شکایت مشابه به پلیس اعلام شد. دومین شاکی دختر جوانی به نام شیرین بود که اظهاراتش با شاکی اول شباهت زیادی داشت. در ادامه ۳ زن جوان دیگر هم با شکایت‌های مشابه به پلیس مراجعه کردند و تعداد شاکی‌های پرونده مرد رمال به ۵ نفر رسید.

به این ترتیب مأموران سعید را ردیابی کردند و بازداشت شد. وی پس از انتقال به پلیس آگاهی و در جریان بازجویی‌ها منکر اتهام وارده شد. پس از آن مأموران او را در مقابل شاکی‌ها قرار دادند که هر ۵ زن او را شناسایی کردند. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در ابتدای جلسه ۵ شاکی پرونده برای مرد رمال درخواست اشد مجازات کردند.

پس از آن نسرین به جایگاه رفت و به قضات گفت: متهم به بهانه درمان بیماری به من تعرض کرد. حالا علاوه بر بیماری جسمی، به مشکلات روانی هم مبتلا شده‌ام و زندگی‌ام نابود شده است. من به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستم.

شیرین دومین شاکی پرونده نیز به قضات گفت: من به خاطر اینکه دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و همیشه به دنبال آن بودم که یک مرد خوب همسرم بشود از طریق یکی از دوستانم با سعید آشنا شدم. وقتی به خانه‌اش رفتم او گفت که می‌تواند با دادن یک نسخه جادویی کاری کند که خیلی زود مرد ایده‌آلم به خواستگاری‌ام بیاید و بختم باز شود، اما این مرد شیاد من را مورد آزار و اذیت قرار داد.

سومین شاکی هم گفت: چند سالی بود که مشکلات اقتصادی من و خانواده‌ام را آزار می‌داد و فکر کردم می‌توانم با گرفتن یک نسخه از متهم قفل مشکلاتمان را باز کنم، اما سعید با ترفندی فریبکارانه به من تعرض کرد.

۲ شاکی دیگر هم که با همین ترفند فریب مرد رمال را خورده بودند جزئیات شکایت شان را مطرح کردند.

پس از اظهارات شاکی‌ها، متهم ۵۰ ساله به جایگاه رفت و گفت: من منکر ارتباط با شاکی‌ها نیستم و با هر ۵ نفر ارتباط داشتم، اما من آنها را به زور به خانه‌ام نیاوردم و خودشان از من نسخه جادویی می‌خواستند و هر ۵ زنی که حالا از من شاکی هستند خودشان از من خواستند و پیشنهاد دادند که با آنها ارتباط داشته باشم. من به هیچ‌کدام از شاکی‌ها تجاوز نکرده‌ام و اتهامم را قبول ندارم.

متهم در ادامه افزود: من ۲ همسر دارم که یکی از آنها بیمار است و دیگری هم در افغانستان زندگی می‌کند. اگر هم می‌بینید که پیشنهاد شاکی‌ها را رد نکردم، به خاطر دوری از همسرانم بود وگرنه با آنها ارتباط برقرار نمی‌کردم.

با اظهارات متهم قضات ادامه جلسه رسیدگی به پرونده را به تحقیقات بیشتر درباره ادعای متهم موکول کردند.

منبع: ایران

tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • ادعای جدید: الکل یا ماده سمی علت مرگ مارادوناست!
  • اطاله دادرسی در بسیاری از شعب دادگاه‌های نظامی به صفر رسیده است
  • دادگاه های صلح درمسیر راه اندازی
  • دختربچه تازه عروس برای تبلیغ آرایشگاه زنانه ! + ویدئو
  • راه اندازی دادگاه های صلح در کرمان
  • دام سیاه مرد رمال برای ۵ زن
  • دادگاه‌های صلح در کرمان راه‌اندازی می‌شوند
  • ترامپ ۹ هزار دلار جریمه شد
  • جریمه ۱۰ میلیارد ریالی به اتهام هدر دادن سوخت رایانه ای در خوروبیابانک
  • ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطه‌ای بی فرجام